loading...

سیگما

 حزب نازی با وعده بهبود اوضاع اقتصادی بر سر کار آمد و زمانی که قدرت را از دست داد چیزی برای آلمان باقی نمانده بود.  لغت

 حزب نازی با وعده بهبود اوضاع اقتصادی بر سر کار آمد و زمانی که قدرت را از دست داد چیزی برای آلمان باقی نمانده بود.

 لغت NAZI برگرفته شده از دو حروف اول و دوم عبارت NATIONALSOZIALISTISCH DEUTSCHE ARBEITERPARTEI  بوده و علامت اختصاری آن NSDAP میباشد و معنی آن حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان است.

 کلمه نازی در اصل توسط مخالفان این حزب در جنوب آلمان و در ایالت باواریا به جای NSDAP بکار رفت زیرا به لغت آلمانی IGNATZ که در زبان محاوره ای مردم آلمان به معنی شخص بدترکیب و زشت است، بسیار نزدیک بود. از آنجائی که کلمه ترکیبی INTER - NAZI بسیار به لغت INTERNATIONALE (به معنی بین المللی) نزدیک بود موجب شد تا کلمه نازی مورد قبول اعضای حزب واقع شود.

 اعضای حزب نازی خود را ناسیونال سوسیالیست (NATIONAL SOCIALISTS) معرفی می کردند اما زمانی که آدولف هیتلر به قدرت رسید از لغت نازی استفاده نمود و این درحالی بود که نهضت های ضدنازی در اتریش همچنان از کلمه نازی به عنوان یک توهین استفاده می کردند و به همین دلیل تعدادی از نئونازیهای کنونی نیز خود را ناسیونال سوسیالیست معرفی میکنند. ژوزف گوبلز در یک تفسیر رسمی توضیح می دهد که کلمه ناسیونالیم و سوسیالیسم، همان ناسیونالیسم و سوسیالیسم آلمانی است که در مقابل مارکسیسم بین المللی قرار دارد.

 تاریخچه حزب نازی   

 اساس اولیه این حزب بر مبنای گردهمائی یک گروه کوچک سیاسی با گرایشهای ناسیونالیستی (ملی گرایانه) بود و بنام FREIER AUSSCHUSS FUR EINEN DEUTSCHEN ARBEITERFRIENDEN که به معنای کمیته آزاد برای صلح کارگران آلمانی بود، و در اوایل سال 1918 در شهر برمن بنیان گذاشته شد. در تاریخ 7 مارس 1918 آنتون درکسلر که یک قفل ساز از اهالی مونیخ بود به همراه تعدادی از ناسیونالیست های دیگر شعبه ای از این حزب را در یک انجمن در مونیخ ایجاد کرد و آن را COMMITTEE OF INDEPENDENT WORKEN نامید که به معنی کمیته کارگران مستقل بود. آنتون درکسلر سابقا عضو سازمان شبه نظامی سرزمین پدری و مخالف تسلیم آلمان در نوامبر 1918 و تلخکام از وقوع انقلابی بود که متعاقب صلح در آلمان رخ داده بود. عقاید او بسیار مشابه آن دسته از ناسیونالیستهای جنگ طلب آن روز آلمان بود که با مفاد قرارداد ورسای مخالف بودند و دارای عقاید ضد یهودی و ضد سلطنتی و ضد مارکسیستی محسوب میشدند و اعتقاد داشتند آلمانها از نژاد برتر آریائی محسوب میشوند و سرمایه دارای بین المللی را زیر تسلط یهودیان می دانستند و آن را (سرمایه داری را) متهم می کردند که از.........

بقیه در ادامه ی مطلب.

جنگ اول جهانی سود برده است. درکسلر همچنین جمهوری وایمار را علت خشونتهای سیاسی و بی ثباتی در آلمان و گسست بین توده ها و به خصوص مردم طبقات پائین می دانست. درکسلر بر لزوم یک دولت ناسیونالیست قدرتمند مرکزی با اقتصادی سوسیالیستی تاکید داشت.

 به هر حال این انجمن کوچک درکسلر که نقطه آغاز آن سال 1918 بود، موفق شد توجه و حمایت برخی چهره های مهم از جمله دیتریش اکهارت (DIETRICH ECKHART) و فیلیکس گراف فون بوتمر (FILIX GRAF VON BOTHMER) را به خود جلب نماید. فیلیکس فون بوتمر به اعضای انجمن اعلام کرد که ادراک او از سوسیالیزم به رسمیت شناختن فرد و حقوق اجتماعی او در تخصیص و ارائه خدمات به کل یک ملت میباشد.

 در تاریخ 5 ژانویه 1919 درکسلر انجمن COMMITTEE OF INDEPENDENT WORKEN  را در یک گروه سیاسی به نام THE POLITICAL WORKERS CIRCLE (محفل کارگران سیاسی) که توسط یک روزنامه نگار به نام کارل هرر (KARL HARRER) رهبری میشد ادغام نمود و پیشنهاد نمود نام حزب جدید بهGERMAN SOCIALIST WORKERS PARTY (حزب سوسیالیست کارگران آلمان) تغییر یابد اما هرر با کاربرد کلمه سوسیالیست مخالفت نمود و پیشنهاد کرد نام حزب بدون استعمال کلمه سوسیالیست به GERMAN WORKERS PARTY (حزب کارگران آلمان) تغییر یابد. این حزب جدید در زبان آلمانی DEUTSCHE ARBEITERPARTEI و اختصارا DAP نامیده میشد. به سادگی میشد فهمید که درکسلر اصلا مارکسیست نیست و حزب او در واقع طرفدار طبقه متوسط مردم آلمان است و سیاسیتهای سوسیالیستی این حزب بیشتر در خدمت رفاه اجتماعی مردم آلمان که آریائی فرض میشدند، بود.

 این حزب جدید (DAP) با احزاب غیر ناسیونالیست و بخصوص احزاب چپگرا مانند حزب سوسیال دموکرات آلمان (SPD) و حزب تازه تشکیل شده کمونیست آلمان (KPD) مخالف بود و اعضای حزب DAP خود را در جنگ با بلشویسم و هر کسی که به یهود بین المللی کمک میکرد، میدیدند. اعضای این حزب هیچ تلاشی برای ظاهر شدن در جامعه و انجام میتینگ های عمومی نداشتند و جلسات آنان به شکلی غیرعمومی و سری انجام میشد زیرا کارل هرر که عضو انجمن تول بود، در نظر داشت حزب کارگران آلمان (DAP) را بیشتر مانند یک انجمن سری و براساس الگوی انجمن تول رهبری نماید و این امر مقامات را در خصوص نیت این حزب به اندیشه واداشت. این حزب که تعداد اعضای آن کمتر از 60 نفر بود در واقع یک گروه کوچک محسوب میشد و هیچکسی نمیتوانست تصور نماید که این حزب یک سازمان برانداز باشد اما مقامات تصمیم گرفتند تا با اعزام یک نفر به داخل حزب از مقاصد آنان کسب اطلاع  نمایند. ارتش برای این  منظور افرادی  در خدمت  داشت. کاپیتان کارل مایر (CAPTAIN KARL MAYR) که ریاست تبلیغات و امور خبری در ارتش باواریا را برعهده داشت تصمیم گرفت تا یک سرجوخه جوان به نام آدولف هیتلر را برای تحقیق به درون حزب DAP اعزام نماید.

 هیتلر در تاریخ 12 سپتامبر 1919 از طرف ارتش ماموریت یافت تا در یکی از میتینگهای حزب DAP حضور یابد. یکی از اعضای حزب DAP به نام گاتفرید فدر (GOTTFRIED FEDER) در این میتینگ در حال سخنرانی پیرامون این موضوع بود که چطور و از چه راهی میتوان سرمایه داری را حذف نمود. در این زمان یکی از حضار شروع به صحبت با هیتلر نمود و پیشنهاد کرد که ایالت باواریا و جنوب آلمان از کشور آلمان جدا شده و به کشور اتریش بپیوندد. هیتلر از این پیشنهاد برآشفت و به تندی و با حرارت شروع به مخالفت با این پیشنهاد نمود. مهارت سخنوری هیتلر دیگر اعضای حزب را نیز تحت تاثیر قرارداد و در این زمان آنتون درکسلر که با فاصله اندکی از هیتلر قرار داشت، استدلال های هیتلر و سخنان او را شنید و به این نتیجه رسید که حزب DAP میتواند از وجود هیتلر استفاده کند. آنتون درکسلر هیتلر را دعوت نمود تا به حزب بپیوندد و کارت عضویتی با شماره 555 نیز برایش صادر و پست نمود. واقعیت این بود که هیتلر 55 مین عضو این حزب بود اما حزب برای بیش نمائی قدرت حزبی خود شماره عضویت افراد را از رقم 500 شروع میکرد. هیتلر پس از مدتی تفکر پذیرفت تا در حزب به فعالیت بپردازد.

 تعدادی از اعضای اولیه حزب نازی عبارت بودند از ارنست روهم که یک افسر ارتشی بود و دیتریش اکهارت که یک روزنامه نگار بود و رودولف هس دانشجوی سابق دانشگاه مونیخ و هانس فرانک  که در آن زمان یکی از اعضای سپاه آزاد آلمان بود و آلفرد روزنبرگ که از دانشگاه مسکو دارای مدرک PHD در رشته مهندسی بود.

 هیتلر برای اولین بار در حضور 111 نفر و به عنوان سخنران دوم، سحنرانی نمود. او بعدها با یادآوری آن روز گفته بود که این سخنرانی موجب شد تا من به این نتیجه برسم که میتوانم یک سخنران خوب باشم. او در ابتدا فقط برای اعضای حزب نازی سخنرانی مینمود اما در سال 1920 مسئولیت بخش تبلیغات حزب را برعهده گرفت و سپس در حزب نقش های مهمتری نیز دریافت کرد. در نتیجه سخنرانی های او در مجامع عمومی شنوندگان زیادی به سخنرانی وی گوش می دادند و به حزب نازی جلب میشدند. او شروع به سازماندهی میتینگ های عمومی در مقیاسی بزرگتر از آنچه تا آنروز برگزار شده بود، نمود. در 24 فوریه 1920 هیتلر به اتفاق گاتفرید فدر و آنتون درکسلر یک بیانیه که بعدها به بیانیه 25 ماده ای معروف شد، صادر کردند که شامل ضدیت با نظام کاپیتالیستی بود و اعلام کردند براساس این بیانیه در روز 24 فوریه تظاهراتی برپا خواهند نمود. در روز 24 فوریه بیش از 2 هزار تن از مردم مونیخ در این تظاهرات شرکت نمودند و حزب کارگران بر سر زبانها افتاد و پس از این میتینگ هیتلر در حزب تا بدان حد مورد عنایت واقع شد که موفق گردید کارل هرر را که رئیس حزب بود، از حزب اخراج نماید. پس از هرر، درکسلر به ریاست حزب DAP رسید. در سخنرانی روز 24 فوریه هیتلر برای نخستین بار 25 اصل حزب DAP را که به عنوان مانیفیست نازیها به اطلاع عموم رساند. این 25 اصل شامل مواردی مانند مخالفت با قرار داد ورسای و ایجاد آلمان بزرگ و گسترش به سوی شرق و سلب حقوق شهروندی یهودیان و لزوم وجود سرزمین برای نیازهای ملی و مخالفت با کمونیسم و سرمایه داری و... بود.

 اندکی بعد اعضای حزب تصمیم گرفتند تا نام حزب را از حزب کارگران آلمان (DAP) به حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان (NSDAP) تغییر دهند در حالی که هیتلر در نظر داشت نام حزب  را  به  حزب  انقلابی  سوسیال  تغییر  دهد  اما یکی از اعضای  حزب  به  نام  رودولف یانگ (RUDOLF JUNG)  موفق شد نظر هیتلر را تغییر دهد.

 

 

رودولف یانگ کسی بود که موفق شد هیتلر را راضی نماید تا نام حزب را از

حزب کارگران آلمان به حزب ناسیونال سوسیالیزم کارگران آلمان تغییر دهد

 

 اکنون حزب NSDAP به اختصار حزب نازی نامیده میشد.  هیتلر به سرعت تبدیل به مهمترین سخنران حزب شد و پس از آنکه به قابلیت سخنرانی خود پی برد، در طول یکسال 31 بار در میتینگهای خیابانی سخنرانی کرد. او در سخنرانهایش اغلب به مخالفت به قرارداد ورسای و یهودیان حمله میکرد. این عمل او بسیار موثر واقع شد و اقبال عمومی به حزب را ارتقا داد. در این زمان پوسترهائی در شهر نصب شده بود که بر روی آن هیتلر به عنوان یک سخنران درخشان معرفی شده بود. طی ماه های بعدی حزب نازی اعضای جدیدی را به عضویت خود پذیرفت ولی همچنان به عنوان یک حزب، آنقدر کوچک بود که در صحنه سیاسی آلمان تاثیر خاصی نداشته باشد. تا پایان سال 1920 تعداد اعضای حزب نازی به رقم 3 هزار نفر بالغ شد که بسیاری از آنان توسط هیتلر و یا روهم شخصا به حزب آورده شده بودند و یا در نتیجه سخنرانیهای هیتلر جذب حزب گردیدند. هیتلر به زودی متوجه شد که استعداد او در سخنرانی و توانائی هایش در جذب افراد جدید در حزب در ترکیب با شخصیت کاریزماتیک و بی گذشت او، باعث شده است که او در حزب تبدیل به یک چهره برجسته گردد. آنتوان درکسلر نیز به زودی این مسئله را متوجه شد و آن هنگامی بود که در انتخابات درون حزبی در تاریخ 28 ژوئن 1921، هیتلر به ریاست حزب نازی انتخاب گردید.

 در ژوئن 1921 و زمانی که اکهارت و هیتلر برای تهیه پول مورد نیاز حزب نازی به برلین سفر کرده بودند، یک شورش در میان اعضای حزب نازی برعلیه هیتلر در مونیخ رخ داد. تعدادی از اعضای کمیته اجرائی حزب نازی هیتلر را فردی خودرای معرفی نمودند و خواهان ادغام حزب نازی با حزب سوسیالیست آلمان (DSP) گردیدند. هیتلر در تاریخ 11 جولای به مونیخ بازگشت و از روی عصبانیت از حزب استعفا داد. اعضای کمیته اجرائی به این نتیجه رسیدند که موافقت با استعفای هیتلر به معنای پایان کار حزب خواهد بود و خواهان بازگشت هیتلر به حزب گردیدند. هیتلر نیز متقابلا اعلام کرد بازگشت او مشروط به این است که او به جای آنتون درکسلر به ریاست حزب نازی منصوب گردد و ساختمان مرکزی حزب نیز در مونیخ باقی بماند. کمیته اجرائی با این درخواست هیتلر موافقت نمود و او مجددا با شماره عضویت 3680 به عضویت حزب نازی درآمد. در ابتدای تاسیس حزب،  مقرر شده بود که با یک انتخابات درونی هیئت رئیسه حزب انتخاب شده و این هیئت رئیسه نیز به نوبه خود رئیس حزب را  انتخاب نماید  اما هیتلر  این ترتیب  را به  هم ریخت و خود را (FUHRER) یا پیشوا نامید و پس از یک سلسه کشمکشهای درونی سرانجام توانست به اعضای هیئت رئیسه بقبولاند که حزب میبایست توسط شخص پیشوا اداره شود. او اکنون تنها رئیس حزب محسوب میشد و به تنهائی برای استراتژی و سیاست حزب تصمیم می گرفت.

 اکنون از نظر او حزب نازی یک تشکیلات انقلابی بود که هدفی جز سرنگونی قاهرانه جمهوری وایمار نداشت زیرا از نظر او جمهوری وایمار توسط سوسیالیستها و یهودیان و جنایتکاران نورمبرگ که در سال 1918 موجب تسلیم سربازان آلمانی شدند، اداره میشد. هیتلر در سال 1921 سازمان شبه نظامی SA را تاسیس نمود که به پیراهن قهوه ای ها معروف شدند و با استفاده از این سازمان شروع به حمله به دیگر احزاب نمود. از نظر هیتلر حزب دارای 2 هدف همزمان بود که شامل تاکید بر ناسیونالیسم و یهود ستیزی بود. او اعتقاد داشت که دولت در کشورهای انگلستان و فرانسه و اتحاد شوروی که دشمنان آلمان محسوب میشدند توسط یهودیان کنترل میشدند و آینده آلمان در گرو گسترش ناسیونالیسم بر ضد یهودیان بود.

 از نظر هیتلر و همکاران او ناسیونالیسم آلمانی و نژاد آریائی نژاد برتر محسوب میشوند. او همچنین گردونه مهر (SEWASTIKA  که صلیب شکسته هم ترجمه شده است و عموما از نام صلیب شکسته برای معرفی آن استفاده میکنند) را که در فرهنگ بیشتر مردم دنیا به کار رفته است به عنوان نشان حزب نازی برگزید که از نظر نازیها سمبل نژاد آریائی بود. پرچم حزب نازی نیز یک علامت گردونه مهر به رنگ سیاه در یک پس زمینه سرخ انتخاب شد که رنگ سیاه نشانگر خاک و رنگ سرخ نشانگر خون بود. همچنین نشان عقاب آلمانی (GERMAN EAGLE) که بر روی یک علامت گردونه مهر  قرار گرفته  بود به  عنوان نشان دیگر حزب نازی  انتخاب گردید  و  به نام  عقاب نازی (NAZIS EAGLE) شناخته میشد. [واقعیت این است که نشان عقاب آلمانی در اصل ریشه در عقاب رومی دارد که ارتش های رومی آن را به عنوان نماد خود برگزیده بودند و جالب آنکه قبل از رومیان، کوروش هخامنشی اولین کسی بود که ارتش او پرچم عقاب نشان را  حمل می کرد. نویسنده]

 

سمبل حزب نازی

سمبل حکومت رایش

  صلیب شکسته (گردونه مهر)

 

 کلمه عقاب در زبان آلمانی ADLER نامیده میشود و زمانی که عقاب نازی به سمت چپ مینگریست به عنوان سمبل حزب نازی (به آلمانی PARTEIADLER) و زمانی که عقاب به سمت راست مینگریست به عنوان سمبل حکومت رایش (به آلمانی REICHSADLER)  شناخته میشد. بین سالهای 1921 تا 1922 و در نتیجه سخنرانی های آتشین هیتلر شمار اعضای حزب نازی افزایش چشمگیری یافت. همچنین سازمان SA نیز اقدام به جذب مردان جوان و بیکار و عموما اهل مشاجره نمود. عده ای از مردم نیز بخاطر مخالفت با سوسیالیستها و سیاستهای لیبرالیستی ایالت باواریا مجذوب حزب نازی شدند. هیتلر همچنین سربازان جنگ اول جهانی را در حزب جذب نمود زیرا به اعتبار حزب نازی کمک میکرد. حزب نازی همچنین اجتماعاتی را در یک سالن آبجوفروشی مونیخ به نام BURGERBRAUKELLER برگزار میکردند که مردان جوان میتوانستند به آنجا رفته و بطور رایگان آبجو بنوشند و این امر نیز به جذب افراد به حزب کمک میکرد. هیتلر سپس دست به تاسیس سازمان جوانان هیتلری (HITLER YOUTH) زد اعضای آن شامل افراد زیر 18 سال بودند ولی این سازمان تا اواخر دهه 1920 یک نهاد کوچک محسوب میشد. سال بعد افرادی مانند هرمان گورینگ و هاینریش هیملر نیز به حزب پیوستند و از یاران نزدیک هیتلر گردیدند.

 در دسامبر 1920 هیتلر یک روزنامه برای حزب به نام VOLKISCHER BEOBACHTER راه انداخت که به تشریح ایدئولوژی حزب نازی میپرداخت و سردبیر آن آلفرد روزنبرگ بود.

 کودتای آبجو فروشی

 

نیروهای نظامی ایالت باواریا به مقابله با کودتا چیان نازی ایستاده اند

 

 طرح توطئه کودتای نازیها الگو گرفته شده از راهپیمائی حزب فاشیست ایتالیا به رهبری موسولینی به سوی روم و کسب قدرت سیاسی در ایتالیا بود. هیتلر و دیگر رهبران حزب نیز در نظر داشتند تا با یک راهپیمائی دولت جمهوری وایمار را سرنگون نمایند و طراح این نقشه آلفرد روزنبرگ و ماکس شئبنربودند. در تاریخ 8 نوامبر 1923 هیتلر به همراه یک دسته بزرگ از افراد SA به سوی تالار آبجوفروشی BURGERBRAUKLLER در شهر مونیخ حرکت نمود. قرار بود گوستاو فون کاهر کمیسر ایالتی در باواریا و هانس ریتر فون زایسر رئیس پلیس شهر مونیخ و ژنرال اتو فون لوسوف فرمانده ارتش محلی باواریا در این تالار آبجو فروشی حضور یافته و برنامه ای برای سخنرانی کاهر در حضور بیش از 3 هزار نفر از مردم در این تالار آبجوفروشی نیز تدارک دیده شده بود.

 در غروب سرد و تاریک 8 نوامبر 1923 تعداد 600 تن از مردان SA تالار آبجوفروشی را محاصره نمودند و یک دستگاه مسلسل نیر در ورودی تالار قرار دادند. هیتلر در حالی که توسط هرمان گورینگ و آلفرد روزنبرگ و رودولف هس و ارنست هانفشتانگل و اولریخ گراف و یونا آیگنر و آدولف لنک و ماکس آمان و ماکس شوئبنر- ریشتر و ویلهلم آدام و تعداد دیگری از اعضای حزب نازی در میان گرفته شده بود، وارد تالار آبجو فروشی شد و با شلیک یک گلوله هوائی جمعیت را ساکت نمود و بلافاصله بر روی میز ریاست تالار پرید و آغاز انقلاب ناسیونال سوسیالیست را اعلام کرد. 

 هیتلر در حالی که اسلحه در دست داشت، به همراه آدولف لنک و اولریخ گراف به اعضای کمیسون سه نفره (کاهر و زایسر و لوسوف) دستورداد تا به اتاق مجاور بروند. او در این اتاق از این سه تن درخواست نمود تا حمایت خود را از دولت جدید اعلام کنند. او تصور میکرد که این سه تن بلافاصله این درخواست او را اجابت خواهند نمود. هیتلر به فون کاهر پیشنهاد نمود در صورت قبولی حمایت از حزب نازی به عنوان نایب السلطنه ایالت باواریا منصوب گردد. فون کاهر نیز در مقابل پاسخ داد که او نمیتواند پیشنهاد هیتلر را بپذیرد. اندکی بعد نازیها، به مردم اجازه دادند تا تالار آبجوفوشی را ترک کنند.

 هیتلر سپس در یک اشتباه تاکتیکی تالار آبجوفروشی را ترک نمود و در حدود ساعت 10:30 لودندورف نیز فون کاهر و همکارانش را مرخص نمود. در آن شب مقامات رسمی ایالتی بسیار ناآرام بودند و نیروهای مسلح و پلیس تصمیم گرفتند تا هماهنگ با یکدیگر برضد نازیها عمل نمایند. نیروهای نظامی و انتظامی به سرعت ساختمانهای دولتی و مقامات ایالتی را تحت حراست خود قرار دادند. روز بعد مردان SA تصمیم داشتند تا سربازخانه مونیخ را تصرف کنند اما در کمین نیروهای ارتشی افتادند و مجبور به عقب نشینی شدند. افسران ارتش، نیروهای خود را در وضعیت آماده باش قرار دادند و نیروی کمکی درخواست نمودند.

 در اواسط روز هیتلر به این نتیجه رسید که کودتا شکست خورده است و در این لحظه ژنرال لودندورف با صدای بلند اعلام نمود که ما باید رژه برویم. مردان ارنست روهم و دیگر افراد نازی جمعا به تعداد حدود  2 هزار نفر بدون هیچ هدف خاصی اقدام به رژه رفتن نمودند. نازیها در مسیر خود با یک نیروی 100 نفره از پلیس باواریا تحت فرماندهی میشائیل فون گودین مواجه شدند که راه را بر آنان بسته بود. پلیس اجازه داد تا لودندورف به راه خود ادامه دهد و از بین صوف نیروهای پلیس بدون هیچ مانعی عبور نماید و سپس بین 2 طرف درگیری رخ داد و هر 2 طرف در این درگیری به سوی یکدیگر شلیک نمودند. 4 پلیس ایالتی و 16 نازی کشته شدند. گورینگ و هیتلر هر دو زخمی شدند و یک گلوله موجب مرگ شوئبنر ریشتر گردید. گورینگ از ناحیه ران زخمی شد اما موفق به فرار گردید. هیتلر نیز از صحنه گریخت و مابقی نازیها یا دستگیر شدند و یا پراکنده گردیدند. ولی اندکی بعد دستگیر گردید و فعالیتهای حزب نازی نیز غیرقانونی اعلام شد. هیتلر و تعدادی از سران دستگیر شده حزب نازی نیز به جرم خیانت محاکمه گردیدند.

 دادگاه هیتلر از 26 فوریه 1924 تا 1 آوریل همان سال به طول انجامید و هیتلر در جریان این دادگاه با صدائی ملایم به دفاع از عملکرد خود پرداخت و موفق شد اداره دادگاه را در دست بگیرد و همچنان به بیان عقاید ضد یهودی خود ادامه دهد. او اعلام کرد که به عنوان پیشوای حزب نازی با به راه انداختن کودتا وظیفه خود را انجام داده است.

 دادگاه، هیتلر و هس را به جرم خیانت به 5 سال زندان بدون کار اجباری در قلعه لاندسبرگ محکوم نمود. او اجازه داشت روزانه ملاقات داشته باشد و با او محترمانه رفتار میشد. هیتلر از این دادگاه به عنوان فرصتی برای بیان نظراتش استفاده کرد و هر سخن او در جراید بازتاب وسیعی میافت. در جریان این دادگاه نیز به مجرمین فرصت کافی برای بیان عقایدشان داده شد و حکمی که صادر گردید در مقایسه با اتهام وارده بسیار سبک بود.  او در طول مدت حبس در زندان به نوشتن کتاب نبرد من پرداخت که بعدها تبدیل به کتاب اول حزب نازی گردید. جالب آنکه هیتلر صرفا 8 ماه زندان را تحمل نمود و در تاریخ 20 دسامبر 1924 از زندان آزاد شد. دیگر اعضای حزب نازی شامل ارنست روهم و ویلهلم فریک و رودولف هس و فریدریش وبر و امیل موریس که به زندان محکوم شده بودند، نیز آزاد شدند. هیتلر پس از خروج از زندان به مقامات ایالتی قول داد که دیگر هرگز جز از طریق مسالمت آمیز و انتخابات، برای به دست گرفتن قدرت تلاش ننماید و پس از آن امکان بازگشت نازیها به صحنه سیاسی آلمان ممکن گردید. او پس از خروج از زندان اقدام به تجدید سازماندهی حزب نمود و برای اولین بار زنان نیز به عضویت حزب نازی در آمدند. در 4 آوریل 1925 سازمان شبه نظامی SS به عنوان محافظان شخصی هیتلر تاسیس گردید و هاینریش هیملر به فرماندهی این نیرو برگزیده شد. اگرچه رودولف هس در ظاهر به عنوان جانشین هیتلر در حزب منصوب شده بود اما او فاقد قدرت حقیقی در حزب بود و تا سال 1930 افرادی مانند گورینگ و هیملر و گوبلز پس از هیتلر قدرت واقعی را در دست داشتند. حزب نازی در این زمان دارای یک مهره بسیار کلیدی و موثر نیز گردیده بود و او کسی بجز ژوزف گوبلز نبود. اگر چه گوبلز قبل از کودتا و در سال 1923 به حزب نازی پیوسته بود، اما او که به عنوان دستیار جورج اشتراسر انجام وظیفه میکرد، پس از رفع ممنوعیت فعالیت سیاسی حزب نازی،  سرانجام در سال 1926 از اشتراسر جدا شد و به هیتلر پیوست.

 اکتبر 1926 هیتلر، گوبلز را به عنوان  گولایتر (نماینده) حزب در برلین منصوب نمود. گوبلز نیز از این فرصت برای استفاده از توانائی ادبی خود جهت انجام سخنرانی های آتشین در پایتخت آلمان بهره برد. در برلین گوبلز موفق شد استعداد خارق العاده خود در امر تبلیغات را به منصه ظهور رساند. او به عنوان ویرایشگر در روزنامه حزب نازی به نام DER ANGRIFF (به معنی حمله) و به عنوان نویسنده آگهی ها و دیوار کوبهای نازیها، بسیار عالی عمل کرد. او ظرف مدت چند ماه تبدیل به عامل اصلی آشوب ها در برلین شد. تکنیک تبلیغاتی وی براساس عیبجوئی کامل و تمام عیار قرار داشت. در آوریل سال 1930 هیتلر اوتو اشتراسر را از ریاست بر اداره تبلیغات حزب نازی برکنار و گوبلز را  به  جانشینی  وی  منصوب  کرد  و  کنترل  روزنامه  رسمی  حزب   به  نام   فولکیشر  بئوباختر (VOLKISCHER BEOBACHTER) را به او سپرد. در جولای 1930 سرانجام اشتراسر از حزب نازی اخراج شد. ژوزف گوبلز یکی از تحصیل کرده ترین و باهوش ترین سران عالی رتبه حزب نازی بود و روشهای تبلیغاتی او تا پایان کار رژیم نازی، یکی از دلایل اصلی موفقیت نازیها به شمار می آمد.

 اگر چه قبل از انتخابات سال 1928 نازیها 3 درصد آرای ماخوذه را در اختیار خود داشتند اما در انتخابات سال 1928 کل آرای ماخوذه توسط نازیها به کمتر از 3 درصد (2/6) کاهش یافت. تا سال 1929 شمار اعضای حزب نازی به 130 هزار نفر افزایش یافته بود که رقم قابل توجهی نبود اما در این سال با وقوع بحران بزرگ اقتصادی، اقبال عمومی مردم به حزب نازی که وعده بهبود اوضاع اقتصادی را می دادند گرایش یافت و در کمال تعجب نازیها موفق شدند در انتخابات سپتامبر 1930 18/3 درصد آرا را به خود اختصاص دهند. در طول سالهای 1931 و 1932 اختلافات سیاسی در آلمان عمیقتر شد و این مسئله موجب افزایش نارضایتی از دیگر احزاب و اقبال مساعد به حزب نازی گردید.

 قبضه قدرت در آلمان

 در انتخابات ریاست جمهوری سال 1932 هیتلر در مقابل پل فون هیندنبورگ کاندید ریاست جمهوری گردید. هیتلر موفق شد تا حمایت صاحبان صنایع را بدست آورد اما هیندنبورگ از  پشتیبانی اقشار مختلفی مانند ناسیونالیست ها و سلطنت طلب ها و کاتولیک ها و احزاب جمهوری خواه و سوسیال دموکرات ها برخوردار بود. هیتلر یک تظاهرات با شرکت اعضای حزب نازی به راه انداخت که شعار هیتلر را با خود حمل می کردند و حتی هواپیماهائی نیز بکار گرفته شد که در هنگام پرواز شعار هیتلر را که بر روی پارچه های بزرگی نوشته شده بود، در آسمان حمل میکردند. انتخابات در مرحله اول به نتیجه نرسید و به دور دوم کشیده شد. با وجودی که سرانجام در مرحله دوم انتخابات، هیتلر 35 درصد آرا را کسب نمود و انتخابات ریاست جمهوری را  در مقابل 53 درصد به هیندنبورگ باخت اما تبدیل به دومین شخص سیاسی قدرتمند در آلمان پس از هیندنبورگ گردید. [آرای هیتلر در دور اول 30 در مقابل 49 درصد آرای هیندنبورگ بود. نویسنده]. سازمان SA در این زمان دارای 400 هزار عضو بود و به زدو خوردهای خیابانی با احزاب SPD [حزب سوسیالیست آلمان] و KPD [حزب کمونیست آلمان] میپرداخت.

 در جولای 1932 انتخابات رایشتاگ برگزار شد و حزب نازی با کسب 37/4 درصد آرا یکبار دیگر به موفقیتی بزرگ دست یافت و تبدیل به بزرگترین حزب رایشتاگ گردید اما در انتخابات نوامبر همان سال حزب نازی با ریزش آرا موجه گردید و با کسب 33/1 درصد آرا بیش از 2 میلیون رای و 34 کرسی رایشتاگ را از دست داد.  روند صعودی اقبال عمومی به نازیها در آخرین انتخابات قبل از ریاست جمهوری هیتلر نزول یافت و آنان تنها 196 کرسی را در پارلمان کسب نمودند. در ماه های جولای و نوامبر 1932 طی دو مرحله انتخابات پارلمانی هیچ حزبی حائز اکثریت آرا نگردید تا بتواند دولت را تشکیل دهد بنابراین پل فون هیندنبورگ موافقت نمود تا هیتلر را به عنوان صدراعظم آلمان منصوب نماید و او را مسئول تشکیل کابینه نماید. هیتلر ریاست یک کابینه ائتلافی که متشکل از حزب نازی و حزب ملی مردم آلمان بود را برعهده گرفت. حزب ملی مردم آلمان متعلق به شخص پل فون هیندنبورگ رئیس جمهور آلمان بود. در تاریخ 30 ژانویه 1933 کابینه جدید به موجب مراسمی مختصر در دفتر کار هیندنبورگ معرفی گردید و رسما آغاز بکار کرد. در این کابینه جدید از تعداد 11 پست، فقط 3 پست در اختیار اعضای حزب نازی قرار داشت. هیتلر به عنوان صدر اعظم و هرمان گورینگ به عنوان وزیر مشاور و ویلهلم فریک نیز به عنوان وزیر کشور منصوب گردیدند. با پیروزی هیتلر هزاران تن از اعضای حزب نازی و افراد SA مشعل به دست در شامگاه همان روز از خیابان تیرگارتن عبور کرده و از طاق نصرت دروازه براندنبورگ گذشته و وارد خیابان ویلهلم اشتراسه شدند و در مقابل عمارت ریاست جمهوری و عمارت صدارت عظمی به رژه و سپس شادی پرداختند. اکنون نازیها قدرت را در دست داشتند.

 فقط 27 روز پس به قدرت رسیدن حزب نازی در تاریخ 27 فوریه 1933 ساختمان پارلمان (رایشتاگ) طعمه حریق شد و نازیها بلافاصله کمونیست ها را مسئول این واقعه معرفی نمود. پلیس آلمان اعلام کرد که یک کمونیست آلمانی به نام ماریوس وان در لوبه را در اطراف ساختمان شعله ور رایشتاگ یافته است که براساس شواهد موجود او میبایست عامل حریق رایشتاگ بوده باشد. با اصرار هیتلر هیندنبورگ موافقت نمود که پلیس اجازه یابد افراد مظنون را بدون محاکمه به صورت طویل المدت بازداشت نماید که این مجوز بعدها به نام مجوز آتش سوزی نامیده شد. همچنین فعالیت حزب کمونیست آلمان ممنوع اعلام شد و بیش از 4 هزار نفر از اعضای این حزب دستگیر گردیدند. براساس تحقیقات صورت گرفته توسط ویلیام شایرر و آلن بولوک آتش سوزی رایشتاگ توسط عناصر حزب نازی تهیه و اجرا گردیده بود. این بهانه دستاویز خوبی به دست هیتلر داد تا در انتخابات بعدی بتواند با سرکوب و تبلیغات ضد کمونیستی به پیروزی دست یابد و در انتخابات روز 6 مارس 1933  ، 9/43 درصد آرا را به خود اختصاص دهد و بیشترین تعداد کرسی را در پارلمان کسب نماید اما حزب نازی در کسب اکثریت مطلق شکست خورد ومجبور شد مجددا با حزب ملی مردم آلمان ائتلاف نماید.

 هیتلر و همدستانش به منظور آنکه بتوانند کنترل خود را بر تمام دستگاه های اجرائی و مقننه اعمال نمایند، شروع به فرو نشاندن مخالفان سیاسی خود بطور سیستماتیک نمودند. حزب سوسیال دموکرات آلمان غیر قانونی اعلام شد و تمام اموال آن نیز ضبط گردید. همچنین زمانی که نمایندگان تعدادی از سندیکاهای مختلف به برلین آمدند تا خود را برای تظاهرات روز کارگر در اول ماه می 1933 آماده نمایند، واحدهای SA در تمام کشور به دفاتر این سندیکاها حمله و اقدام به ویران نمودن این دفاتر کردند. در تاریخ 2 ماه می سندیکاها به اجبار منحل و سران آنها دستگیر شدند و تعدادی از این افراد به بازداشتگاه های کار اجباری فرستاده شدند. هیتلر در مقابل این عمل خود اقدام به تاسیس جبهه کار آلمان نمود که شامل تمام کارگران و مدیران و صاحبان صنایع بود. این سازمان جدید بازتابی از مفهوم ناسیونال سوسیالیسم بود و VOLKSGEMEINSCHAFT نامیده شد. سرانجام در تاریخ 14 جولای 1933 حزب نازی به عنوان تنها حزب قانونی کشور اعلام شد و این عمل صرفا با استفاده از قانون اختیارات انجام شد.

 در این زمان SA که تحت رهبری  ارنست روهم قرار داشت، درخواست نمود تا قدرت سیاسی و نظامی بیشتری را به دست آورد. این مسئله موجب ایجاد یک جو نگرانی در میان ارتش و افراد سیاسی حزب نازی و نیز صاحبان صنایع گردید. هیتلر در برابر این نگرانی واکنش نشان داد و تصمیم به انحلال SA گرفت. در فاصله 30 ژوئن تا 2 جولای 1934 ارنست روهم و تعدادی از رهبران و اعضای گروه شبه نظامی SA در جریان عملیاتی که به شب خنجرهای بلند مشهور گردید، توسط افراد SS که رقیب SA بودند کشته شدند. دامنه این تصفیه حتی به افراد سیاسی نیز کشیده شد و گریگور اشتراسر که نقش مهمی در رشد حزب نازی داشت و رقیب هیتلر در حزب محسوب میشد و ژنرال کورت فون شلایخر که برای مدتی صدراعظم آلمان بود، نیز در جریان این عملیات کشته شدند.

 در تاریخ 2 آگوست 1934 پل فون هیندنبورگ رئیس جمهور آلمان درگذشت. کابینه دولت تحت رهبری هیتلر یک روز قبل از مرگ هیندنبورگ که در آن زمان در بستر مرگ بود، لایحه ای را تصویب نمود که براساس آن هیتلر رهبر و صدر اعظم آلمان محسوب میشد و به این ترتیب هیتلر بطور همزمان هم ریاست بر دولت و هم ریاست بر کشور را عهده دار شد. او رسما پیشوا و صدراعظم (FUHRER UND REICHSKANZLER) نامیده شد. این لایحه با استفاده از قانون اختیارات تصویب گردید و به هیتلر اجازه داد تا از قانون اساسی منحرف گردد. او براساس این قانون اجازه یافت تا بدون تصویب ریاست جمهوری قانون وضع نماید. در سال 1932 قانون اساسی اصلاح گردید و به موجب آن رئیس جمهور، ریاست دادگاه عالی کشور را دارا بود و نه صدراعظم. اکنون با استفاده از این قانون هیتلر که جایگاه هیندنبورگ را نیز دارا بود، آخرین راه قانونی برای برکناریش را نیز از سر راه خود برداشت و تنها بازیگر عرصه سیاسی آلمان محسوب میشد و خود این حزب نیز تابع تصمیمات شخص هیتلر بود.

 روسای حزب نازی از ابتدای تاسیس به ترتیب عبارت بودند از کارل هرر - آنتوان درکسلر - آدولف هیتلر - رودولف هس - مارتین بورمان.

 

روسای حزب نازی از راست به چپ کارل هرر - آنتون درکسلر - آدولف هیتلر - رودولف هس - مارتین بورمان

 

 با انتخاب هیتلر به عنوان صدر اعظم آلمان، رودولف هس به عنوان رئیس حزب نازی منصوب گردید و این سمت را تا 10 ماه می 1941 که به انگلستان پرواز کرد و دستگیر شد، در اختیار داشت. پس از اسارت رودولف هس در انگلستان، مارتین بورمان به عنوان رئیس حزب نازی منصوب گردید و تا پایان حیات رژیم نازی این پست را در اختیار داشت. مارتین بورمان در پایان جنگ دوم جهانی مفقود گردید اما وقتی دراواخر  سال 1972 كارگران ساختمانی در حين حفاری بقايای جسدی را نزديك لهرتر بانهوف در غرب برلين كشف كردند، سابقه دندانپزشکی بورمن مطالعه شد و دكتر هوگو بلاشكه داندانپزشک بورمن اين سابقه را در اختيار مامورين تحقيق قرار داد. جمجمه بورمن ازطريق آسيب استخوان ترقوه شناسائی شد. زيرا پسر بورمن و جراح او تائيد كردند كه او در يك تصادف در سال 1939 متحمل جراحت شده است. سرانجام در سال 1998 مقامات آلمانی دستور انجام آزمايش ژنتيك بورمن را دادند. آزمايش ژنتيك هويت بورمن را با استفاده از DNA یکی از اقوام بورمن كه 83 سال داشت و هويت او افشاء نشد، اثبات كرد. بقایای جسد  بورمن سوزانده و به دریای بالتیک ریخته شد و پس از مرگ رودولف هس پرونده [مارتین بورمان] آخرین رئیس حزب نازی نیز بسته شد.

 دفتر مرکزی حزب نازی نیز از سال 1930 تا آخرین روز حیات این حزب در ساختمانی که به خانه قهوه ای (BROWN HOUSE) معروف بود، قرار داشت.

 حزب نازی پس از آزادی هیتلر از زندان اقدام به تشکیل دفاتری در دیگر ایالات آلمان نمود و تعدادی از افراد عالی رتبه این حزب به عنوان نماینده حزب نازی و رئیس دفتر این حزب در این ایالات منصوب میشدند که به آنان گولایتر (GAULEITER) میگفتند.

 سرودهای حزب نازی نیز عبارت بودند از:

 SIEG HEIL  و HEIL HITLER  و HORST - WESSEL - LIED

 پس از آغاز جنگ جهانی دوم و اشغال تعدادی از کشورهای اروپائی، در برخی مناطق اشغالی افراد عالی رتبه حزب نازی به عنوان گولایتر یا فرماندار کل کشورهای اشغالی منصوب میگردیدند که در بسیاری موارد در راستای سیاستهای نژادی و یهود ستیز نازیها دست به اقداماتی خشن مانند کوچ اجباری و کشتار دسته جمعی می زدند.

 حزب نازی در پایان جنگ غیر قانونی اعلام شد و بسیاری از سران آن که زنده مانده بودند تحت تعقیب قضائی قرار گرفتند و تعدادی از آنان نیز در دادگاه نورمبرگ محاکمه و اعدام شدند. فعالیت این حزب تا به امروز در آلمان غیر قانونی میباشد.  

نظرات (1) تاریخ : دوشنبه 17 آذر 1393 زمان : 15:31 بازدید : 537 نویسنده : ahmadi
ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط رضا در تاریخ 1393/09/18 و 14:03 دقیقه ارسال شده است

عالییییییییییییییییییییییییییییی
درود بر نازی


کد امنیتی رفرش

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • جستجو



    در اين وبلاگ
    در كل اينترنت
    آمار سایت
  • کل مطالب : 3326
  • کل نظرات : 43
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 8
  • آی پی امروز : 42
  • آی پی دیروز : 156
  • بازدید امروز : 159
  • باردید دیروز : 374
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 26
  • بازدید هفته : 159
  • بازدید ماه : 11,932
  • بازدید سال : 81,454
  • بازدید کلی : 1,031,603
  • کدهای اختصاصی
    Instagram