او قبل از مرگش وصیت کرد: من 17 شتر و 3 فرزند دارم ، شتران مرا طوری تقسیم کنید که بزرگترین فرزندم نصف انها را و فرزند دومم یک سوم آنها را و فرزند کوچکم یک نهم مجموع شتران را به ارث ببرند !
و بعد از فکر کردن زیاد به این نتیجه رسیدند که تنها یک مرد در عربستان می تواند به آنها کمک کند .
بنابراین آنها به نزد امام علی (ع) رفتند تا مشکل خود را مطرح کنند .
حضرت فرمودند : رضایت می دهید که من شترم را به شتران شما اضافه کنم آنگاه تقسیم نمایم؟
گفتند: چگونه رضایت نمی دهیم.
پس شتر خویش را به شتران اضافه نمود و به فرزند بزرگ که سهمش نصف شتران بود، نه شتر داد. به فرزند دوم که سهمش ثلث شتران بود، شش شتر داد و به فرزند سوم که سهم او یک نهم بود، دو شتر داد و در اخر یک شتر باقی ماند که همان شتر حضرت بود ...